https://khabarfarsi.com/u/36922304/tlgr
/نجوای باران یا ناقوس مرگ/ حکایت، حکایت بارانی است که شوریده و پریشان بارید و بیراهه به سوی روستا تازید. بی تاب و بی قرار. بارانی که اندوه و سیاهی بود. ساعت 7 غروب نشده، بارید و بارید و بارید گویی ساعت مرگ را روی آن کوک کرده. آسمان لباس سیاهش را بر تن کرد و باران سیل آسا از دامن مادر عزادارش فرو ریخت ...